شعر پشتِ شعر
می گیرانم به لب
شبیهِ تنهاییِ مردانی شده ام
که پیاده روها را
سیگار پشتِ سیگار
گریه نمی کنند..
یچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد....
هر آن آدم که دارد زرق دنیا زور هم دارد
ولی هرکس که دارد زور و زر مزدور هم دارد
مخور هرگز فریب زرق و برق که می گویند
اگر ویرانه دارد گنج،مار و مور هم دارد
مزن نیش اگر نداری بهره ای از نوش
که این قدرت نمایی را بسی زنبور هم دارد
اگر بهرام گور ازگور سر برون آرد،گوید:
که هر صیاد،صیادی به نام گور هم دارد
مکن ترک وطن جولیده زبهر خفتن بغداد
که این آب و هوا را صبح نیشابور هم دارد
********
شاعرشو نمیدونم،ولی آهنگشو گوش کردم که فکرکنم از گروه مستان باشه.
تخته سیاه روزگار جا واسه نقاشی نداشت
سهم ما از زندگی رو بیرون قصه جا گذاشت
کبوتر سفید عشق از روی بوم ما پرید
دستای بی صدای ما به سیب جادو نرسید