من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

آزادترین فردی وقتی که نگی "ای کاش..."
من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

آزادترین فردی وقتی که نگی "ای کاش..."

کوچه ی معشوقه ی ما....

ای که از کوچـه معشوقه ما میگـذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش...

کوچه معشوقه ما

حافظ

مزرع سبز فلک....

مزرع سبز فلک دیدم و داس و مه نو
یادم از کِشتۀ خویش آمد و هنگامِ درو..
.


مزرع سبز فلک


حافظ

هر کس به تمنایی...


http://upload.p30pedia.com/uploads/1286246650.jpg


هر کس به تمنایی
رفته‌ است به صحرایی
ما را که تویی منظور
خاطر نرود جایی  . . .
 
        سعدی

شعر پشتِ شعر

شعر پشتِ شعر 
می گیرانم به لب 
شبیهِ تنهاییِ مردانی شده ام 
که پیاده روها را 
سیگار پشتِ سیگار 
گریه نمی کنند.. 

مرد تنها سیگار به لب

این جهان تجلی‌گاه ِ اوست...



من گاهی از شدتِ وضوح ِ خداوند در کودکان
پر از هراس می شوم و
دل‌‌م شروع می کند به تپیدن.
دل‌م آن قدر بلند بلند می تپد
که بهت‌‌زده می دوم
تا از لایِ انگشتانِ کودکان
خداوند را 
برگیرم..

حسین(ع)...


گویند نمیشود از راه گوش می خورد


من نام حسین(ع) میشنوم و مست میشوم

شیشه ی عطر

یچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر 

چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد....



بگذار که این باغ درش گم شده باشد
گل های ترش برگ و برش گم شده باشد


جز چشم به راهی به چه دل خوش کند این باغ 
گر قاصدک نامه برش گم شده باشد


باغ شب من کاش درش بسته بماند 
ای کاش کلید سحرش گم شده باشد


بی اختر و ماه است دلم مثل کسی که 
صندوقچه ی سیم و زرش گم شده باشد


شب تیره و تار است و بلا دیده و خاموش
انگار که قرص قمرش گم شده باشد


چاهی است همه ناله و دشتی است همه گرگ 
خواب پدری که پسرش گم شده باشد


آن روز تو را یافتم افتاده و تنها 
در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد


پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر 
چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد....

سعید بیابانکی

مخور هرگز فریب زرق و برق...


هر آن آدم که دارد زرق دنیا زور هم دارد

ولی هرکس که دارد زور و زر مزدور هم دارد

مخور هرگز فریب زرق و برق که می گویند

اگر ویرانه دارد گنج،مار و مور هم دارد

مزن نیش اگر نداری بهره ای از نوش

که این قدرت نمایی را بسی زنبور هم دارد

اگر بهرام گور ازگور سر برون آرد،گوید:

که هر صیاد،صیادی به نام گور هم دارد

مکن ترک وطن جولیده زبهر خفتن بغداد

که این آب و هوا را صبح نیشابور هم دارد

********

شاعرشو نمیدونم،ولی آهنگشو گوش کردم که فکرکنم از گروه مستان باشه.

تخته سیاه روزگار

http://raze-sarbaste.persiangig.com/ppiblog/539208_340473852703533_191782624_n.jpg


 تخته سیاه روزگار جا واسه نقاشی نداشت
 سهم ما از زندگی رو بیرون قصه جا گذاشت

 کبوتر سفید عشق از روی بوم ما پرید
 دستای بی صدای ما به سیب جادو نرسید 


یغما گلرویی


پر کن پیاله را..


پر کن پیاله را
کین جام ِ آتشین
دیریست
 ره به حال ِ خراب ِ من نمی برد...


احمد شاملو