مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
هر دلی را روزگاری عشق ویران میکند
مژگان عباسلو
داغی اگر نبود که گریان نمیشدیم | لطفی اگر نبود مسلمان نمیشدیم |
یا ایها الرســــول بدون دعـــای تـــو | از پیروان عتــــرت و قرآن نمیشدیم |
پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند:
دو خصلت است که نیکتر از آن نیست: ایمان به خدا و سود رساندن به بندگان خدا. نهج الفصاحة، ص 303، ح 1446
مژگان عباسلو:شاعر
این کوزه چو من عاشق زاری بوده ست
در بند سر زلف نگاری بوده ست
این دسته که بر گردن او میبینی
دستیست که برگردن یاری بوده ست
هیچ جای این شهر
از یادت در امان نیستم
حتی به کوچه ی علی چپ که می روم!
مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
هر دلی را روزگاری عشق ویران میکند...
سنگ در برکه می اندازی و می پنداری
با همین سنگ زدن ماه به هم می ریزد
کِی به انداختـنِ سنگ پیـاپـی در آب
مـاه را میشود از حافظۀ آب گرفت؟!
تو چراغ آفتابی، گل آفتابگردان!
نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان!
گل آفتاب ما را، لب کوه سر بریدند
نکند هنوز خوابی، گل آفتابگردان؟
نه گلی فقط، که نوری، نه که نور، بوی باران
تو صدای پای آبی، گل آفتابگردان!
نفس بهار دستت، من و روزگار مستت
قدح پر از شرابی، گل آفتابگردان!
نه گلی نه آفتابی، من و این هوای ابری
نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان؟
تو بتاب و گل بیفشان، "سر آن ندارد امشب
که بر آید آفتابی"، گل آفتابگردان!