من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

آزادترین فردی وقتی که نگی "ای کاش..."
من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

آزادترین فردی وقتی که نگی "ای کاش..."

مهربان باشی با قاصدک مخصوصم !



برو آنجا که تو را منتظرند...

  قاصدک

  در دل من،

   همه کورند و کرند

یارکجاست؟؟؟

باده و مطرب و می جمله مهیاست
ولی
عیش بی یار مهیا نشود
یار کجاست؟؟!

باده و مطرب و مى جمله مهیاست

داغ تو را از همه داراترم...



یش بیا‌! پیش بیا‌! پیش‌تر !

تا که بگویم غم دل بیش‌تر
دوست‌ترت دارم از هر‌چه دوست
ای تو به من از خود من خویش‌تر
دوست‌تر از آن که بگویم چه‌قدر
بیش‌تر از بیش‌تر از بیش‌تر
داغ تو را از همه داراترم
درد تو را از همه درویش‌تر
هیچ نریزد به‌جز از نام تو
بر رگ من گر بزنی نیشتر
فوت و فن عشق به شعرم ببخش
تا نشود قافیه ‌اندیش‌تر

قیصر امین پور

چای دم کن... خسته ام از تلخی نسکافه ها

عشق بعضی وقتها از درد دوری بهتر است 
بی قرارم کرده و گفته؛ صبوری بهتر است

 توی قرآن خوانده ام... یعقوب یادم داده است:
دلبرت وقتی کنارت نیست، کوری بهتر است


نامه هایم چشمهایت را اذیت می کند
درد دل کردن برای تو، حضوری بهتر است

 چای دم کن... خسته ام از تلخی نسکافه ها
چای با عطر هل و گلهای قوری، بهتر است

من سرم بر شانه ات؟..... یا تو سرت بر شانه ام؟...
فکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است....؟

حامد عسکری

شمعدانیها و حوض...


اگر آمدی
خبرم کن
در خانه بمانم
که از اندوه نمیرند
شمعدانی های منتظر و ماهی های حوض
و لبخندی که بشوق بر لبانم میبندد،
که تو بیایی ُ کسی خانه نباشد....

چه درونم تنهاست...

می روم بالا تا اوج ، من پر از بال و پرم.

راه می بینم در ظلمت ، من پر از فانوسم.
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت.
پرم از راه ، از پل ، از رود ، از موج.
پرم از سایه ی برگی در آب:
چه درونم تنهاست...


سهراب...

شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته . . .

ای آسمان زیبا ، امشب دلم گرفته
از های و هوی دنیا ، امشب دلم گرفته

یک سینه غرق مستی ، دارد هوای باران
از این خراب رسوا ، امشب دلم گرفته


امشب خیال دارم تا صبح ها بگریم
شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته ، بر دیدگان تشنه
باید شود هویدا ، امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی ، دارد پیاله ی تو
پر کن به جان مولا ، امشب دلم گرفته

گفتی خیال بس کن ، فرمایشت متین است
فردا به چَشم اما ، امشب دلم گرفته...

ای ناز تو با نیمه پاییز رسیده


 

ای ناز تو با نیمه پاییز رسیده

ای سرخ لبت با می لبریز رسیده

 

زلف تو هواخواهِ کدامین شب ابری ست
 
کاین گونه پریشان و غم انگیز رسیده؟
 
 
زیبا تر از آنی که رهایت کنم، اما
 
دیر آمده ای؛ دوره ی پرهیز رسیده!
 
 
جان و تن من امت پیغمبر دردند
 
بر من دم ویرانگر چنگیز رسیده
 
 
ای قونیه تا بلخ به غوغای تو مشغول!
 
بشتاب که شمس تو به تبریز رسیده
 
 
کم گریه کن، آتش زدن باغ گناه است
 
ای سرخیِ چشم تو به پاییز رسیده!

کفش هایم کو؟!!( به یاد ســــهراب )


به یاد سهراب سپهری ...

کفش هایم کو؟
چه کسی بود صدا زد: سهراب؟
آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ
مادرم در خواب است
...
باید امشب بروم

من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی، عاشقانه به زمین خیره نبود
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت
من به اندازۀ یک ابر دلم میگیرد
وقتی از پنجره میبینم حوری
دختر بالغ همسایه
پای کمیاب ترین نارون روی زمین
فقه میخواند
...
باید امشب چمدانی را
که به اندازۀ پیراهن تنهائی من جا دارد، بردارم
و به سمتی بروم 
که درختان حماسی پیداست
رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند
یک نفر باز صدا زد سهراب!ا
کفش هایم کو؟

اما
....
مرگ پایان کبوتر نیست,,,

نایت اسکین

دانلود اشعار سهراب سپهری با صدای استاد خسرو شکیبایی...

حتما دانلودکنید...

برای دانلود اینجا کلیک کنید...

البته این شعر دردقیقه ی23و30ثانیه این قطعه هس...

نایت اسکین


شعر به طورکامل تر در ادامه مطلب..

ادامه مطلب ...

یک پنجره . . .

یک پنجره برای دیدن

 

یک پنجره برای شنیدن

 

یک پنجره که مثل حلقه ی چاهی

 

در انتهای خود به قلب زمین می رسد

 

و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ

 

یک پنجره که دستهای کوچک تنهایی را

 

از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریم

 

سرشار می کند

 

و می شود از آن جا

خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کرد_

 

یک پنجره برای من کافی ست.. . .