من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

آزادترین فردی وقتی که نگی "ای کاش..."
من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

آزادترین فردی وقتی که نگی "ای کاش..."

بهاری دیگر...

از بهار

تقویم می‌ماند 

از من 

استخوان‌هایی که 

تو را 
دوست داشتند...‏‏
پ.ن:تقدیم به همه ی دوستان عزیزم که دعوتمو پذریرفتید و افتخاردادین به اون وبمم اومدین.منتظر حضورتون هسم.هروز آپ میشه.
مرسسسسسی

پــــــــرنده ی تنهـــــا....

میشه پرنده باشی اما رها نباشی
میشه دلت بگیره اسیر غصه ها شی

حالا که آسمونم دنیای تازه ای نیست
اون وقت یه جا بشینی محو گذشته ها شی

ترسیده باشی از کوچ اوج و ندیده باشی
واسه یه مشت دونه اهلی آدما شی

تو سایه ها بمونی درگیر سایه ها شی
مفهوم زندگی رو از یاد برده باشی

دلت بخواد دوباره از ته دل بخونی
از ترس ریزش اشک غمگین و بی صدا شی

میشه پرنده شی اما رها نباشی
می شه دلت بگیره اسیر غصه ها شی

حالا که آسمونم دنیای تازه ای نیست
اون وقت یه جا بشینی محو گذشته ها شی

ترسیده باشی از کوچ اوج و ندیده باشی
واسه یه مشت دونه اهلی آدما شی

تو سایه ها بمونی درگیر سایه ها شی
مفهوم زندگی رو از یاد برده باشی

دلت بخواد دوباره از ته دل بخونی
از ترس ریزش اشک غمگین و بی صدا شی

پرنده ی تنها را بشنوید از اینجا باصدای سیاوش و معین, و تصویر اصلی را از اینجا ببینید

شیشه پنجره را باران شست....


شیشه پنجره را باران شست

از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟

آسمان سربی رنگ

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ

می پرد مرغ نگاهم تا دور

وای باران باران

گاه می اندیشم می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری

تو توانایی بخشش داری

دستهای تو توانایی آن را دارد که مرا زندگانی بخشد

چشمهای تو به من می بخشد

شور و عشق و مستی

و تو چون مصرع شعری زیبا

سطر برجسته ای از زندگی من هستی

شاعر:حمید مصدق

وخدایی که مثل هیچکس نیست....


*مطلب کوتاه درباره ی این آیه ی امیدبخش در ادامه مطلب گذاشتم...دوست داشتین بخونید

ادامه مطلب ...

نگو طفلی دل سپرده، یه نفر دلش رو برده....

نگو طفلی دل سپرده، یه نفر دلش رو برده

بگو چون عاشقه قلبش تا به حال از غم نمرده

میدونی زندگی سخته

بار حرف زور زیاده

کسی برده که قلبش رو، به دست غم نداده

نگو طفلکی منم، من شهامتم زیاده

هیچ کسی هنوز تو دنیا مثل من که دل نداده

مثل پرواز پرنده توی قلب آسمونا

من دلو به عشق سپردم

توی قلب کهکشونا

پر زدم من توی چشمات

من از پایان میترسیدم و آغاز کردم


این شعرو آهنگو خیلی دوست دارم.یعنی از تو داغونم میکنه آ!!مخصوصا اینجا که میگه:بار حرف زور زیاده.....

از اینجا بشنوید"طفلکی" را با صدای سیاوش قمیشی

دستانم بوی گل گرفت*

دستانم بوی گل میداد 
مرا به جرم چیدن گل، 
محاکمه کردند

اما هیچکس گمان نکرد 
شاید گلی کاشته باشم...

گلی کاشتم، دستم بوی گل گرفت

دستان من دستان تو.....

دستانِ من نمی‏توانند
نه؛ نمی‏توانند
هرگز این سیب را
عادلانه قسمت کنند!‏
تو
به سهم خود فکر می‏کنی
من
به سهم تو!‏

سیبِ سبز، سهمِ ما


یادمان باشد...

یادمان باشد اگرخاطرمان تنهاماند


طلب عشق ز هربی سروپایی نکنیم


یادمان باشداگرحال خوشی دست بداد


جزبرای فِـــــــــرج یار دعــــایی نکنیم


شعرکامل در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

پُری از حس آرامش...

پُری از حس آرامش، شبیه ِ چای ِ بابونه
با لبخندای شیرینت، تنفس می‏کنه خونه...‏‏

ودیعه عزیزدوست


صلح میدهند مرا با من......

دستان َت 
پرچم ِ سفیدی است، که تکان می‌خورد
میانه‌ی ِ این جنگ ِ هزار و یک شب ِ خونین ِ خیابان‌ها...

دست ها