من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

آزادترین فردی وقتی که نگی "ای کاش..."
من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

آزادترین فردی وقتی که نگی "ای کاش..."

ساعت‌های ِ بارانیِ خیابانی که با هم قدم نزدیم...

چه قدر خیابان که با هم نرفتیم
چه قدر پیاده رو که با هم قدم نزدیم
چه قدر من که بی تو خیال کرد زنده است...

عنوان از:سیدمحمد مرکبیان

آنجا که از آن ساده گذشتی از من

روزی خودم را
به کوچه‌باغ ِ یادت
می‌آورم

آنجا که از آن
ساده گذشتی
از من

بی آنکه خواسته باشی

بی آنکه خواسته باشی
پیامبری هستی

و معجزه ات تنها
تصویر کوچکی است در قاب پنجره ام.



تصویر دختــری که هنوز
شیطنتش،
قاصدکی کوچک را تا پیچ کوچه دنبال می کند
و گیسوانش در باد
سرچشمه تمام رودهایِ زمین است.

بی عمر زنده‌ام من و این بس عجب مدار

گفتی که
رفته رفته چو عمر
آیمت به سر

عمرم زدیر آمدنت
رفته رفته رفتــــ....

عنوان از حافظ:
بی عمر زنده‌ام من و این بس عجب مدار  روز فراق را که نهد در شمار عمر؟!

عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوش است ...عاقلان دیوانه گرد

 
بودنت را میخواستم
وقتی عشق میشدی

انگار تا بوده همین بوده...

نمیشود عشق بشوی و هست بمانی...  

 

پ.ن:عنوان کامل مطلب در بیت زیر: 

عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوش است ... عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما

بر تو ارزانی که ما را خوش تر است لذتِ یک لحظه «مــادر» داشتن!


ای دل نگران که چشم هایت بر در
شرمنده که امروز به یادت کمتر
جز رنج چه بود سهمت از این همه عشق
مظلوم ترین عاشق دنیا! مادر!



پ.ن: روز مادر و روز زن را (البته با تاخیر) تبریک میگم.و این پست را تقدیم میکنم به همه ی مادران مهربان
پ.ن2 : جای بسی شرمندگیست که بگم دوباره نت این حقیر قطع شده بود.و مارا دسترسی به نت نبودندی.لیکن مارا تاب دوری از دوستان نبود و با تلاش فراوان نت را پیگیر شده وصل نمودیم.
خلاصه الان هم سرعت نت کمی کم است و تا حماسه ادامه دارد انشالله.

پ.ن3:
عنوان شعری است از فریدون مشیری که در ادامه مطلب آمده

ادامه مطلب ...

عشق دریایی کرانه ناپدید .... کی توان کردن شنا، ای هوشمند؟

بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست...

غرق در دریای عشق


* عنوان از رابعه بنت کعب (رابعه بلخى)
عشق دریایی کرانه ناپدید .... کی توان کردن شنا، ای هوشمند؟* اینها هم جالب بودن:

عبید زاکانى میگه: 
دگر مگوى که هر بحر را کنارى هست...از آنکه بحرِ غمِ عشق را کنارى نیست
یا شاه نعمت‌الله ولى میگه: 
بحرى ست بحردل که‌ کرانش پدید نیست ... راهى ست راه جان که نشانش پدید نیست

و فکر کنم سعدی هم میگه:

از غرقه ی ما خیر ندارد آسوده که در(بر) کنار دریاست.........

در طلبت رفت به هرجا دلم...آه که امروز دلم را چه شد؟!

شد ز غمت خانه‌ی سودا دلم
در طلبت رفت به هرجا دلم

خاک رهش گشتم و آخر ز بخت
رفت بر این گنبد مینا دلم
در طلب زهره ‌رخِ ماهرو
می‌نگرد جانب بالا دلم

در طلب گوهرِ دریای عشق
موج زند موج ، چو دریا دلم

آه  که امروز دلم را چه شد؟!
دوش چه گفته‌ ست کسی با دلم؟!

از دل تو در دل من نکته‌ هاست
وه  چه ره است از دل تو تا دلم

گر نکنی بر دل من رحمتی
وای دلم وای دلم وا دلم

ای تبریز از هوس شمس دین
چند رود سوی ثریا دلم؟!

بشنوید با صدای شهرام ناظری

پ ن: سلام دوستان عزیز
تازه نتم وصل شده.به همتون سرمیزنم. خیلی مخلصیم

چای دم کن خسته ام از تلخی نسکافه ها....

وقت‌هایی که چای تازه دم را
بی‌هوا
دو تا می‌ریزی

پ .ن: سلام به همگی.دوستان عزیزم .حال شما؟
 نتم قطع شده و فعلا دسترسی ب نت ندارم.الان هم با نت گوشی اومدم که با لبتابShare کردم سرعتش اینجوریه 
خلاصه ما شرمنده همه دوستان گل هسیم.
التماس دعا

بهار،بهـــار، چه اسم آشنایی.......

بهاری دیگر آمده است؛
آری!
اما برای آن زمستان‌ها که گذشت
نامی نیست،
نامی نیست..
.
.
.

احمد شاملو