من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

آزادترین فردی وقتی که نگی "ای کاش..."
من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

آزادترین فردی وقتی که نگی "ای کاش..."

کس نیست که افتاده از آن زلف دوتا نیست...

در شیوه ی معشوقـی هرچند که استـادی
از حال ِ من آموزد زلف ِ تـو پریشـانی.                                  بابافغانی شیرازی

چون زلف توام جانا در عین پریشانی..‏
چون باد سحرگاهم در بی سرو سامانی‏(‏:  


از بهر گرفتاری ما زلف میارای / ما بسته ی دامیم تو فکر دگری کن..

دربین شعرهایی که داشتم و بلد بودم گفتم آماری بگیرم ببینم چندتاش برای زلف وپریشانی ست....دیدم بسیار است! 

و عاشقی است و هزار مرض خخخ :وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من/تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من(سعدی عزیز)

امروز امتحانانمون تموم شد.و یه پروژه مونده که کلا بیخیالش شدیم ازبس بسی سخته!دیگه ازفردا میام خدمتتون میرسم ب شرط حیات انشالله. خیلی مخلصییم.شاعر شعرایی که گذاشتم اونایی ک میدونسم رو نوشتم. راسی اینم یادم اومد:

من بر  سر آنم  که  به  زلف  تو  زنم  دست /تا سنبل زلف تو چه سر داشته باشد (صائب تبریزی)

 البته من برق میخونم ولی خیلی شعردوس دارم. اصن ذوق کردم این شعرها رو نوشتم.شما چطور؟!