این صحبت کریستین بوبن رو چقدر دوست دارم که میگه : دوست داشتن کسی در حکم خواندن اوست ؛ در حکم آن است که بتوانیم تمام نوشته هایی را که در دل دیگری نوشته شده را بخوانیم و .... و هولناکترین حادثه ای که میان دو نفری که دلبسته گی بهم دارند اتفاق می افتد آن است که یکی از آندو گمان کند هر چه دل دیگری است خوانده است ! ......... این حرف بی اندازه زیبا و درسته ! مگر نه اینکه ما هر یک کتابی هستیم که هنوز نانوشته زیادی داریم ؟؟؟ ...... بقول بزرگی همه ی آنچه نوشته ام برای بیان قسمت کوچکی بوده است که هنوز نتوانسته ام بیان کنم ! ...
**********
از حاضر جوابی خیلی لذت میبرم نمونه ی خنده دار و باز مزه ی این حاضر جوابی این مورد که الان میگم . میگن جامی شعر زیبایی گفته بود که مطلعش این بیته :
بس که در جان فکار و چشم بیدارم تویی هر که پیدا میشود از دور پندارم تویی !
میگویند رندی خواست حال جامی رو بگیره و بعنوان انتقاد گفت : شما که میگی : هر که پیدا میشود از دور پندارم تویی ! شاید خری پیدا شد !
جامی هم گفت : باز پندارم تویی !
امام رضا به درد من دوا بده بیا منو شفا بده به من یه کربلا بده
عمریه که تو رو فریاد می زنم گره بر پنجره فولاد می زنم تا دلم میگیره مثل غروبا میرم و توی حرم داد می زنم
قربون کبوترای حرمت قربون این همه لطف و کرمت همیشه زائر تو فراوونه هرکی یک گوشه به عشقت می خونه
کنج خلوت هرکسی رو می بینی اشک چشماش می چیکه دونه دونه حرم از اشک اونا دریا میشه خریدار گریه ها زهرا میشه
دم سحرا تو حرم امام رضا بازم دل من داره هوای کرب و بلا
من دهاتی ترین پسر در شهر، یا به قول تو ، بچه شهرستانتو پر از ناز و دختری شهری ، با کلاسی و بچه ی تهران
کیف و کفش تو دُلچه گابانا ، پای من کفش ملی پارهتو به فکر فرنچ ناخن هات ، من بدبخت فکر چمچارهجنس من از قرون وستا و جنس تو از تحول رنسانساین تفاوت مرا چنین کرده : یک جوان دهاتی و بد شانسبا چه ذوقی شروع شد قصّه ، ثبت نام و قبولی کنکورآمدم سمت شهرتان روزی ، با هزار آرزوی رفته به گورآمدم با امیدهای پدر، با همان زخم های کارگریحرف مادر همیشه یادم هست: "نه نه از یاد مادر و نبری ! "روز اوّل چه روز خوبی بود ، نام من بود "سوژه ی خنده"با شما دوستانه خندیدم ، سوژه ای بود لهجه ی بندهغرق حال و هوای دانشگاه ، روزهایی که رنگ شادی بودعادتم داد خنده های تو و عاشقم کرد با تمام وجودمن به دنبال تو ! تو از من دور.. فکر و ذکرم فقط تو بودی و بسروزهایی که در پی ات بودم ، شده بودی برای من همه کسصندلی های خسته ی اُتوبوس ، معطلم کرد .. دیر شد دیروز...و من از پشت شیشه می دیدم ، که نشستی درون لند کروزتو به فکر اُتُو زدن بودی ، من به فکر تراکتور باباحق به تو می دهم.. برو با او.. من پرم از نبودن دنیاپرم از لهجه ای که دورم کرد ، از تو ، از جمع ، از کنار شماتو خجالت کشیدی از لُپِ من ، قرمزی بود رنگ شرم و حیامن کلاغی در آخر قصه ، فکر رفتن در این همه تردیدنه نباید بمانم اینجا ها ! بعد آن صحنه ها که چشمم دیداز خودم دور تر شدم ، از عشق ، از دهاتی که بوی باران داشتاز شرافت عجیب دورم کرد ، زرق و برقی که شهر تهران داشتولی امروز آمدم به خودممی روم زود سمت ترمینالمی روم زود.. آی ! آزادی؟..! !بین مان هر چه هست و نیست حلال
موی تو آشقته باشد دور گردن بهتر است
مهدی ذوالقدر
پ.ن:این شعر راخیلی وقت بود میخاسم بگذارم نشد.خیلی غزل زیبایی هست.البته برا خیلیتون زوده
یک زمانی اگر عاشق شدیم برای معشوقه مان میخوانیمش حال برای خالی نبودن عریضه گفتیم شاید کسی اینجا باشد بخواهد برای معشوقه ش بخواند.البته امروز معشوقه راستین کم است.یافتین بماهم بگویید
بعــله ، به قول شاعر کاین عروسی است که در عقد بسی داماد است.....بیشتر دوستهایی هستن چندروزه، امیدوارم روزی واقعا عاشق شوید.نه از این عشق های مسخره ی امروزی
حالا نگین من دارم میرم وبمو حذف کنم شکست عشقی خوردما
داشتم گپ میزدم فرزندانم
یاد دار این سخن از من که پس از من گویی یاد باد آن که مرا این سخن از وی یاد است....
خب من هنوز نرفتم دیگه هیچکدوم نیومدین وبم آ.یادتون باشه هفته آخریه سر نزدین آ.خب دیگه جوصله ندارین شاید.به هرحال.موفق باشیناین سماور جوش است پس چرا میگفتی دیگر این خاموش است؟ باز لبخند بزن ،قوری قلبت را زودتر بند بزن.... بداهه گویی های در ذهنم می آید نمیدانم چرا
حالا که ما میریم بلاگ اسگای لامذهب امکاناتی نهاده در قسمت پاسخ نظرات که واقعا آدم رفتن برایش سخت تر میشود
دو هفته ای ست که ظرف نباتمان خالی ست
و چای میخورم و حسرت خراسان را...
حسن بیاتانی
باز یه بغضی گلومو گرفته
باز همون حس دردِ جدایی
من امروز کجام و تو امروز کجایی؟
حالِ تو بدتر از حالِ من نیست
پُشت این گریه خالی شدن نیست
همه درد دنیا یه شب درد من نیست
تو از قبله ی من ،گرفتی خدا رو
کجایی ببینی یه شب حالِ ما رو
فقط حال من نیست که غرق عذابِ
ببین حال مردم مثِ من خرابِ کجایی؟
باز یه بغضی گلومو گرفته
باز همون حسِّ درد جدایی
من امروز کجام و تو امروز کجایی؟
پ.ن1:دوعکس رو مناسب دیدم.البته خودم درست کردم(غمپوز)!!
از اینجا بشنوید"کجایی"باصدای احسان خواجه امیــریپ.ن:سلام.امیدوارم خوب باشین.به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست:))
خب کم کم وبلاگ منم به آخر راه رسیده.به قول شاعر"هیچ راهی به هیچ مقصدی ختم نمیشود فقط راه ها از یک جایی به بعد تمام میشوند همین فقط چندتا مطلبی مونده که بذارم ودلم نمیاد بدون اونا برم.و یه وعده داده بودم از عکس ها و خاطرات مشهدم که خیلی دلم میخاد اونارو هم بگم.
خلاصه گفتم که بعد نگین یهو رفتی.حالا چندصباحی هسیم هنوز مزاحمتون. واینکه اصن بحث لوس بازی نیست که بخوام کسی رو ناراحت کنم(چه حرفا:)) )
یاعلی
بی هوا این بیت می آید در ذهنم:
پدر و مادر عزیزم قلبی به بزرگی دریا و روحی به وسعت آسمانها دارید
امیدوارم همیشه شاداب، خندان و سالم باشید.انشالله.
تولدتان مبارک.سایه تان مستدام.
جالبه که روز تولد پدر ومادرم دریک روزه.ههه.
رشته ی مهرمو آقا به خیمه ی تو بسته ام،
گر چه هزاران مرتبه قلب تو رو شکسته ام
خوب میدونم بدم ولی قلبمو با صفا بکن،
وقتی نماز شب میخونی، مولا منو دعا بکن