زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد منه تا نبری بنیادم
شمع هر جمع مشو ورنه بسوزی ما را
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم
حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که در بند توام آزادم...
ادامه...
تصادف بدی کرده بود... به هر کسی که به ملاقاتش می آمد، می گفت:شانس آوردم زنده ام،بخاطر ایمنی بالای ماشینم بود که زنده ماندم!!! . . . و خداوند فقط سکوت کرده و لبخند می زند...