من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

آزادترین فردی وقتی که نگی "ای کاش..."
من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

آزادترین فردی وقتی که نگی "ای کاش..."

لبخند میزنی...

لبخند میزنی

میمانم بانو
تو فقط بخند!

خنده ات مثل چای ، گرم است
زیر برف،بدجوری میچسبد!

و شاعر میگه بازکه 

:لبخند بزن تازه کنی بغض بنان را/بخرام، اشفته کنی فرشچیان را/تلفیق سپید و غزل و پست مدرنی/انگشت به لب کرده لبت منتقدان را.


زلف ِ هندوی تو در تابست و مارا تاب نیست


هـــــــمین که عشق بـاشد
آن هـــــــم در حوالی "تو" 
هر چقـــــــدر هم که زمستان باشد
بـــــهاری ترین هوا سهم من است . . .!!!

عنوان:خواجوی کرمانی  زلف ِ هندوی تو در تابست و مارا تاب نیست / چشم ِ جادوی تو در خوابست و ما را خواب نیست