من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

آزادترین فردی وقتی که نگی "ای کاش..."
من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

من از آن روز که در بند تو ام آزادم. . .

آزادترین فردی وقتی که نگی "ای کاش..."

در میان کوه سوزن کاه را گم کرده ام....

 باز هم تسبیح بسم الله را گم کرده ام
شمس من کی می رسد؟ من راه را گم کرده ام
طره از پیشانی ات بردار ای خورشید من
در شب یلدا مسیر ماه را گم کرده ام
در میان عاقلان دنبال عاشق گشته ام
در میان کوه سوزن کاه را گم کرده ام
زندگی بی عشق، شطرنجی است در خورد شکست
در صف مشتی پیاده شاه را گم کرده ام
خواستم با عقل راه خویش را پیدا کنم
حال می بینم که حتی چاه را گم کرده ام
زندگی آن قدر هم در هم نبود و من فقط
سرنخ این رشته ی کوتاه را گم کرده ام

آخ آقا امام رضا ع دلم میخاد بیام روی سنگهای مرمر حرمت کنار ضریحت بشینم همینجوری.....تو مزه ی بهتشتتو چشوندی بما.....مارا دوباره بطلب
خیلی وقت بود خواسم این شعرو بذارم.خیلی قشنگه. شاعرش هم علیرضا بدیع عزیز هس.
التماس دعا