دوباره پنجره فولاد و باز حس غریب
دوباره کفتر چاهی دوباره چشم ترم
دوباره سر به گریبان دوباره شوق رواق
دوباره شوق زیارت دوباره خون جگرم
دوباره گوشه ی دنجی نشسته ام ساکت
به زائـران شـما عاشـقانه می نگرم
دوباره صوت اذان و دوباره نقاره
دوباره از همه دنیا چه ساده می گذرم
دوباره بعد نمازم دلم به سوی شماست
اگر دلم نخریدی بگو کجا ببرم
دوباره گریه ام آقا دوباره روی سیاه
دوباره غرق تمنا برای یک نظرم
شاعر: دوست خوبم علی صفری